جدول جو
جدول جو

معنی پای اوزاره - جستجوی لغت در جدول جو

پای اوزاره(اَ / اُو رَ / رِ)
دو تخته کوچک باشد به اندام نعلین که بافندگان بوقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. (برهان). چوبی باشد که جولاهه در وقت کار کردن پای بر آن نهد. پاوزار. معلّی. و رجوع به پاافزار و پای افزار و پااوزار شود
لغت نامه دهخدا
پای اوزاره
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
تصویری از پای اوزاره
تصویر پای اوزاره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ/ اُو رَ / رِ)
رجوع به پااوزاره شود
لغت نامه دهخدا
(اَ / اُو)
تختکی که جولاهگان پای بر بالای آن نهاده بفشارند. (جهانگیری). و رجوع به پااوزار و پاافزار و پای افزار شود:
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار.
نظام قاری (دیوان البسه)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
کنایه از افزایندۀ مرتبه باشد. (تتمۀ برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پاافزار. پافزار. هم لخت. پاپوش. کفش و موزه و امثال آن. پوزار. مداس. مدواس. (شرح قاموس) : زاهد... جائی طلبید که پای افزار گشاید. (کلیله و دمنه).
مرد در جوی را بدریابار
جان و سر دان همیشه پای افزار.
سنائی.
طرب زآنگونه بر شاه اشتلم کرد
که پای افزار جست و پای گم کرد.
امیرخسرو دهلوی.
، چوبی به اندام نعلین که جولاهگان و بافندگان به وقت بافندگی پای بر آن گذارند و بردارند. (برهان). پای اوژاره. پاافشار. لوح پا
لغت نامه دهخدا
(پَ/ پِ اَ رَ / رِ)
ستون (؟) :
پی افزاره سیمین و زرین زده
درون مشک و بیرون به زر آژده.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پای اوژاره
تصویر پای اوژاره
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای افزاه
تصویر پای افزاه
افزاینده مرتبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای افزار
تصویر پای افزار
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا اوزار
تصویر پا اوزار
پا افزار
فرهنگ لغت هوشیار
ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، موزه، نعال، نعلین
فرهنگ واژه مترادف متضاد